فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی
لباس انسان ، پرچم کشور وجود اوست . پرچمی است که او بر سر خانه ی وجود خود نصب کرده است و با آن اعلام می کند که از کدام فرهنگ تبعیت می کند . هم چنان که هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود اعتقادش را و به هویت ملی و سیاسی خود ابراز می کند . هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزش ها و بینش ها معتقد و دلبسته باشد ، لباس متناسب با آن ارزش ها و بینش ها را از تن به در نخواهد کرد .
...
شگفت است که هرگاه صحبت از پوشش و سادگی اسلامی به میان می آید ، مخالفان می گویند شما می خواهید زن را از حضور فعال در جامعه محروم کنید و او را در خانه محبوس سازید . شما شخصیت زن را جدی نگرفته اید و نیمی از جمعیت کشور را از صحنه کار اجتماعی بیرون رانده اید . در پاسخ باید گفت : اتفاقا چون در تفکر اسلامی ، زن باید به عنوان یک انسان به صورتی بسیار جدی وارد اجتماع شود لازم است دست از تجمل و خود نمائی بردارد . لازمه اجتماعی بودن این است که فرد کمتر به خود بپردازد و خود را همچون قطره ای در دریای جامعه غرق کند . لازمه وارد اجتماع شدن این است که "من" از میان برود و "ما" ایجاد شود . اگر قرار شود هر زنی و هر مردی ، با توجه به لباس و بدن و روی و موی خویش ، سعی کند که از خود هرچه بیشتر یک "من" مشخص و انگشت نما بسازد ، معلوم می شود او نمی خواهد به اجتماع بپیوندد و نه در غم جامعه ، که در غم خویش است .
...
(در این میان داستانی از کریستین آندرسن نقل شده که دو خیاط وارد شهر شده و ادعای استادی در این کار را دارند و پادشاه را فریفته و اعلام می کنند که قادرند لباسی بدوزند که فقط حلال زاده ها می توانند آن را ببینند، سپس پادشاه دستور دوخت آن را می دهد . هنگامی که برای پوشیدن لباس اقدام می کند چیزی نمی بیند اما ترس از آبرویش ادعای دیدن لباس را می کند و به به و چه چه می نماید و دستور می دهد تا با تشریفاتی با همین لباس وارد شهر شوند . همه او را برهنه می بینند اما ترس از آبرو و حرام زاده خوانده شدن حرفی نمی زنند تا اینکه کودکی در میان فریاد می زند چرا پادشاه لخت است و کم کم چند کودک نیز تکرار می کنند و مردم همگی لخت بودن پادشاه را تصدیق می کنند و ...)
اینک تمدن غرب چنین وا نمود می کند که می خواهد برای انسان لباس بدوزد اما در حقیقت به جای آنکه لباس بر تن او کند ، او را برهنه ساخته است و هیچ کس جرأت نمی کند فریاد بر آورد که لباسی در کار نیست و حاصل این همه مد و پارچه و چه و چه ، برهنگی انسان است . آیا مردمی پیدا می شوند که صداقتی کودکانه داشته باشند و در مقابل جهانی که برهنگی را لباس می داند جرأت کنند و فریاد بر آوردند ؟
چرا آن مردم ما نباشیم ؟
گزیده ای کتاب فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی از نویسنده و متفکر "غلامعلی حداد عادل"