بسم الله الرحمن الرحیم
باز هم دل به تنگ آمد و خواست که بر لوح سپیدی رد سرخی از درد برجای گذارد .
ناگاه صدائی خوش همه افکارش را ، چون ابری ز نسیم ، پراکنده و محو نمود .
و دیگر واماند چه بگوید ...
آری آمده بود تا از غم بی کسی و غصه ی قصه ی قدیمی تنهائی بگوید ...
الله اکبر الله و اکبر
اشهد ان لا اله الا الله
به یاد مناجاتی زیبا افتاد ... انت خالق و انا المخلوق ... الهی و ربی من لی غیرک ...
مگر خدا را فراموش کرده ای ، که احساس تنهائی و بی کسی می کنی ...
...
آمده بود تا از بی مهری نامردمان روزگار و از محبت های تو خالی بگوید ...
اشهد و ان محمدا رسول الله
ناگاه به یاد ظلم و جور اعراب جاهل به ساحت مقدس رسول اکرم (ص) افتاد . زمانی که جواب سلام رسول خدا را نمی دادند . بر سر بهترین برگزیده خدا خاکستر می ریختند و...
...
آمده بود تا از نکوهش دنیا بگوید ...
آمده بود تا از تلخی شیرین ترین شراب دنیای بی ارزش بگوید ...
اشهد ان علیا ولی الله
فصیح ترین و بلیغ ترین جملات از ذهنش عبور کردند ...
ای نکوهش کننده دنیا که خود به غرور دنیا مغروری و با باطل های آن فریب خورده ای ! خود فریفته دنیائی و آن را نکوهش می کنی ؟ آیا تو در دنیا جرمی مرتکب شده ای یا دنیا به تو جرم کرده است ؟ کی دنیا تو را سرگردان کرد و در چه زمانی تو را فریب داد ؟ ...
همانا دنیا سرای راستی برای راستگویان و خانه تندرستی برای دنیا شناسان و خانه بی نیازی برای توشه گیران و خانه پند برای پند آموزان است .نهج البلاغه قسمتی از حکمت 131
کسی را که شکیبائی نجات ندهد ، بی تابی او را هلاک گرداند .حکمت 189
...
در حیرتی مثال نزدنی و تاملی شگرف غرق شد ...
حی علی الصلاة
حی علی الفلاح
حی علی خیر العمل
چشمانش اشکی را در خود می دید که گوئی تا کنون چنین بارانی را تجربه نکرده ...
شوق دیدار
عشق و وصال
مهر و محبت بی منت یار
چون پرنده ای رها از قفس
دلبسته و دل داده ای بی قرار
عاشقی دل گسسته از همه کس
محو شوکت یار ...
نماز موجب نزدیکی هر پارسائی به خداست
همانا نماز گناهان را چون برگ پائیزی فرو می ریزد
نهج البلاغه